در 25 اسفند 1328 در شهسوار متولد شدم. صداى خوش
از طرف پدر و پدربزرگ به من و خواهرها و برادرانم به ارث رسيده
است. بزرگترين مشوق و حامى من در خانواده پدرم بود و در دوران
تحصيل هر وقت برنامهاى بود كه از من مىخواستند شركت كنم، او نه
تنها مخالفت نمىكرد، بلكه بسيار هم تشويق ميكرد. با حمايت و
تشويقهاى او بود كه من در مسابقات هنرى مدارس شركت ميكردم.
آخرين بارى كه در رشته آواز رتبه اول را در بين
تمام دانشآموزان سراسر كشور كسب كردم، با استادم مرحوم محمود
كريمى كه از اعضاى هيئت داوران بودند آشنا شدم. استاد كريمى مرا
بسيار تشويق كردند و پيشنهاد كردند كه براى آموزش موسيقى ايرانى
(دستگاهها و رديف موسيقى سنتى) شاگرد ايشان شوم. لذا تحصيل موسيقى
سنتى ايران را به طور جدى و مستمر در خدمت آن استاد بزرگوار آغاز
كردم. هنوز دو سالى از آموزش من نگذشته بود، كه ايشان براى آغاز
كار حرفهاى، مرا به وزارت فرهنگ و هنر وقت معرفى كردند. ولى كار
آموزش من زير نظر مستقيم ايشان و تا سالها پس از آغاز كار حرفهاى
ادامه داشت.
همكارى من با وزارت فرهنگ و هنر مدت پنج سال ادامه
داشت، كه در اين مدت برنامههايى در تلويزيون اجرا كردم و
كنسرتهايى در تهران و بعضى شهرستانها و نيز همراه با گروههاى
مختلفي كه در آن وزارتخانه فعال بودند، كنسرتهايى در خارج از كشور
براى معرفى موسيقى سنتى ايران اجرا كردم. تصور ميكنم اين كنسرتها
بين سالهاى 1347 تا 1352 بوده است.
در سال 1352 ازدواج كردم و درست دو ماه بعد از آن
از طرف مركز حفظ و اشاعه موسيقى سنتى ايران (وابسته به سازمان
راديو تلويزيون) كه به ابتكار و مديريت استاد دكتر داريوش صفوت
پايهگذارى شده بود، به همكارى دعوت شدم و همراه با گروهى از
موسيقيدانان مركز، عازم سفرى به بلژيك و فرانسه براى اجراى كنسرت
شديم.
به اين ترتيب همكارى من با مركز حفظ و اشاعه
موسيقى آغاز شد و از سال 1352 تا 1357 كه آخرين سال فعاليت حرفهاى
من بود، به مدت پنچ سال ادامه داشت. در اين دوران در محضر استاد
دوامى نيز با سبك اجراى تصنيفهاى قديمى و آواز سنتى آشنايى پيدا
كردم.
مجموعه فعاليتهايى كه در اين دوران انجام شد
عبارتند از شركت در سه جشن هنر شيراز، اجراى چند برنامه در
تلويزيون، دانشگاه تهران، باغ فردوس، تئاتر شهر و اجراى كنسرتهاى
متعدد در خارج از كشور.
در اواسط سال 1357 جهت شركت در «فستيوال موسيقى
آسيا»
به دعوت «بنياد ژاپن»
به كشور ژاپن سفر كردم كه شرح مفصل آن در «آواهاى موسيقيايى
آسيايى»
منتشر شده است.
در سال 52 ازدواج كردم و فرزندانم سارا، ليلا و
دارا به ترتيب در سالهاى 53، 58 و 63 متولد شدند. اكنون دختر
بزرگم ازدواج كرده و صاحب دو دختر است.
بعد از انقلاب، در سالهاى 57 و 58 و به هم ريختن
وضعيت موسيقى ايران فعاليت موسيقى من به ناچار متوقف شد و با به
دنيا آمدن فرزند دوم و سومم تمام توجه و وقت من صرف خانوادهام
گرديد. در سال 70 مركز حفظ و اشاعه موسيقى سنتى مجددا از من دعوت
كرد كه در آن مركز به خانمها آواز ايرانى تعليم بدهم. با توجه به
اين كه خانمها در هيچ كجا اجازه ابراز وجود در زمينه موسيقى و
بخصوص در رشته آواز نداشتند، به نظر ميرسيد قدم مثبتى برداشته شده
است. بنابراين، همكارى با آن مركز را بيفايده ندانستم و دعوت را
پذيرفتم.
فكر مىكنم سه يا چهار سال با آن مركز، كه فضايش
با فضاى قبلى بسيار متفاوت بود همكارى كردم و شاگردان زيادى در اين
مدت با موسيقى دستگاهى ايران آشنا شدند. به هر حال همكارى من با
مركز ادامه داشت، تا زمانى كه براى اولين بار در سال 1995 ميلادى
با گروهى عازم سفر خارج از كشور شديم و كنسرتهايى در اكثر كشورهاى
اروپايى اجرا كرديم، كه بسيار مورد استقبال هموطنان عزيز مقيم خارج
از كشور قرار گرفت.
همكارى من با مركز، پس از بازگشتم به ايران قطع شد
و از آن پس به تعليم خصوصى بانوان در منزل خودم ادامه دادم. از آن
تاريخ (1995) تاكنون، سفرهاى خارج از كشور من براى شركت در
فستيوالهاى مختلف بينالمللى و اجراى موسيقى سنتى ايرانى براى
علاقهمندان خارج از كشور آغاز شد و ادامه يافت.
|